شعر

  • ۰
  • ۰

سکوت کرده ام و صدایم

زندانبانِ زنی ست

که می خواهد بگوید:

"دوستت دارم"

 

عزیزم!

با بغضی که گلویم را می فشارد

با کلامی که از شکنجه ترسیده است

دهانم، تنها به بوسیدن تو گشوده می شود

 

عشق، رازی‌ست که در سینه حبس کرده ام

عشق، دوستت دارمی‌ست

که در صدایم بال بال می زند

 

بعد از این

هر پروانه ای که از حنجره ام بگریزد

تنها روی انگشت های تو می نشیند...

 

 

"مهسا چراغعلی"

 

  • ۹۶/۰۶/۲۱
  • ad min

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی